مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

مهدیــــــار، دردونه مامان

مهر 91

ششم مهر که تو ١٦ ماهه بودی تولد یاس عزیز بود. اونجا هم خیلی خوش گذشت . دست میزدی و نانای میکردی و بادکنک بازی میکردی عسل مامان..   src=" http://upload.ninifa.com/images/7bmmrndymkl68mi2s11q.jpg " border="0" alt="آپلود عکس کوچولوهای فارسی " /> مهدیار ، یاس‌، روژان   src=" http://upload.ninifa.com/images/5bj3n7jybo0stqezr9j2.jpg " border="0" alt="آپلود عکس کوچولوهای فارسی " />   ٣روز بعدشم مامان هما و بابا اکبر رفتن مکه،حج تمتع!! به همراه بابا امیر و میترا جون (دی تتا) به نمایشگاه و مادر و کودک هم سر زدیم و یه سری وسایل برات خریدیم مثل صندلی ماشین   ...
22 ارديبهشت 1392

شهریور 91

اواسط شهریور ماه بود که با خانواده دایی امیر(دایی مامان) رفتیم سرعین دوباره!   خیلی خوش گذشت. مخصوصا که یاس(نوه دایی امیر) هم که از تو 4 ماه کوچیکتره همراهمون بود. اون موقع هنوز نمیتونستید خوب با هم بازی کنید و بیشتر اشک همدیگه رو درآوردید <a href=" http://upload.ninifa.com/"><img src=" http://upload.ninifa.com/images/8m24spqzf9kk24fk49x.jpg " border="0" alt="آپلود عکس کوچولوهای فارسی " /></a>   <a href=" http://upload.ninifa.com/"><img src=" http://upload.ninifa.com/images/ggnmcsi34co1h79hn7.jpg " border="0" alt="آپلود عکس کوچولوهای فارسی " /></a> چند روز بعد از برگشتنمون بابا امیر ...
22 ارديبهشت 1392

1سال و 11 ما و 11 روز

  سلام مامانی نی خوشگل من. دیگه داری واسه خودت آآآقایی میشی. شیرین کاریات زیاد شده و خوردنی شدی. مهربونی و دست و دل باز. بدون که خیلی عاشقتم و از جونمم بیشتر دوست دارم. امروز یکشنبه ٢٢ اردیبهشت هست و نم نم بارون بهاری زمینارو خیس کرده!! 1 سال و 11 ماه و 11 روز  سن داری!!!  
22 ارديبهشت 1392
1